چون عيش گدايان به جهان سلطنتي نيست

شاعر : سعدي

مجموعتر از ملک رضا مملکتي نيستچون عيش گدايان به جهان سلطنتي نيست
کاندر نظر هيچکسش منزلتي نيستگر منزلتي هست کسي را مگر آنست
تو ترک صفت کن که ازين به صفتي نيستهرکس صفتي دارد و رنگي و نشاني
کامروز برهنست و برو عاريتي نيستپوشيده کسي بيني فرداي قيامت
آنست که با هيچکسش معرفتي نيستآنکس که درو معرفتي هست کدامست؟
از آدميي به که درو منفعتي نيستسنگي و گياهي که در آن خاصيتي هست
خوشباش اگرت نيست که بي‌مصلحتي نيستدرويش تو در مصلحت خويش نداني
بر خون که دلارام بريزد ديتي نيستآن دوست نباشد که شکايت کند از دوست
گر گوش بداري به ازين تربيتي نيستراه ادب اينست که سعدي به تو آموخت